باغ
اومدیم کلیبر و رفتیم باغ دایی جون...... ...
نویسنده :
پدر و مادر
11:41
ارومیه
رفتیم ارومیه خونه دوستای مامان (خاله غزاله و خاله مهلا) دو روز موندیم و بهشون کلی زحمت دادیم انقدر بهمون خوش گذشت که زیاد ازت نتونستم عکس بگیرم دستشون درد نکنه اینجا عمو حامد تو رو برده چسبونده به سقف اینجا هم بالای درخت برده آخه عمو حامد شوهر دوست مامانی والیبالیسته و قدش بلنده واسه همین تو رو میبره بالا نگه میداره در ضمن این باغ هم باغ مهلا جون ایناست خیلی خوش گذشت بهشون کلی زحمت دادیم خالاسی دستتون درد نکنه اسرا و عمو حامد...... ...
نویسنده :
پدر و مادر
11:36
چرخ
9 ماهگی
دیگه خیلی شیطون شدی میزارمت تخت برمیگزدم میبینم بلند شدی نگاه میکنی من دیگه دارم 4 دست و پا راه میرم ....................... حیاط آتا جون دختر خاله مامان داره تو حیاطشون ازم عکس میگیره مرسی که هر موقع میبینی فوری یه عکس ازم میگیری 9 ماهگیت هم مبارک ...
نویسنده :
پدر و مادر
10:58
آش دندونی
اینم آش دندونی یکی یدونمون با کلی تاخیر ببخشید دیگه وبا تشکر از آنا جون که رفتیم خونه شون و آنا جون درست کرد و کلی زحمت کشید مرسی آناسی .......و کادوهایی که بهت هدیه دادن... باباجون (بابای بابا).... پول نقد آتا(بابای ماما)........... 3 چرخه آنا (مامان ماما)........آویز تخت خاله مریم(خاله ماما)............ پیراهن و ساپورت خوشگل عمو محمد رضا(عموی بابا)....... پیراهن پسر عموی بابا ....... عروسک بابایی و مامان خودت هم 2 دست لباس و تاب.............. مبارکت باشه عمرم و بقیه فامیلا هم پول نقد دادن دست همشون درد نکنه ...
نویسنده :
پدر و مادر
10:44
تبریز
رفته بودیم تبریز با خاله اینا پارک خیلی بهشون زحمت دادیم دستشون درد نکنه ...
نویسنده :
پدر و مادر
13:05
شمال
اوایل تیر ماه با پدر بزرگت اینا رفتیم شمال شب و موندیم صبحش مامان بزرگت مریض شدو نتونستیم زیاد بمونیم و زود برگشتیم اینم دو سه تا از عکسامون ...
نویسنده :
پدر و مادر
12:55
دندون
اسرا جونم تو 31 هفتگیت یه دندون در آوردی که به خاطر امتحان مامان نتونستم آش دندونی برات بپزم بعد تموم کردن امتحانات مامانی رفتیم خونه آنا جون و برات آش دندونی پخت دستش درد نکنه خیلی بهش زحمت دادیم وامروزم وقتی از خواب بیدار شدی دیدم دومین دندونت رو هم در آوردی فدات بشه مامان خیلی اذیت شدی امشب اصلا نتونستی بخوابی ....دو تا مروارید خوشگلت مبارکت باشه عزیزممممممممممممممممم بزودی میام عکساتو هم میذارم ...
نویسنده :
پدر و مادر
12:49