اسرااسرا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

اسرا نازیم

اسرا به روایت تصویر

بچگی خودمو و دختر خالم     اسرا داره تو خونه تکونی به مامانش کمک میکنه خونه آتا جون که چند روزی مهمونشون بودیم داری نماز میخونی فدات شم اصلا نمیزاری عکس بگیرم فقط تکون میخوری پیاده روی با مامان خونه عمه بابایی و اینم النا جون طرز جدید شیر خوردن کارمون شده این......   و اینم الوین کوچولو پسر داییت   ...
29 بهمن 1393

۱۳ ماهگی

اول یه خبر خوب بدم که تو ۱ آذر یه نی نی به جمعمون اضافه شد پسر داییت که اسمشو الوین گذاشتن اینم عکش بعدم اینکه خیلی شلوغ شدی و کارهای خطرناک انجام میدی تا یادم نرفته قبل از ۱ سالگبت تونستی چند قدمی راه بری  الوین و اسرا تو بیمارستان در ۷ روزگی آتانازو الوین خواهر و برادر داره به مامانش کمک میکنه عاشق روسری های مامان اسرا-ثنا و فرناز تو خونه عموی بابایی این پالتو خوشگل رو هم عمه ها و دختر عموی بابایی برات گرفتن دستشون درد نکنه که همیشه لطف دارن   ...
24 آذر 1393

تولد

سلام به همگی ببخشید چند وقتی نبودم سرم خیلی شلوغه واسه همین نتونستم عکس تولدت رو بزادم البته تولد خیلی خیلی خودمونی آخه افتاده بود درست روزه تاسوعا به همین خاطر برات تولد نگرفتم یه هفته بعدش یه کیک برات پختمو مامان وبابای (باباو مامانی) بودن ایشالله یه روز برات تولد خوشگل و مفصل میگیرممممم اینم کادوی تولدت که بابایی برات خریده دستش درد نکنه ...
24 آذر 1393

1سالگی

امروز روز توست روز میلادت دنیا تبسم کرده است امروز با یادت امروز بی شک آسمان آبی ترین آبیست چرخ و فلک همچون دلم درگیر بی تابیست تولدت مبارک عزیزم این 1 سال برامون خیلی زود گذشت و خوش گذشت ایشالله همیشه پیش هم به خوبی و خوشی زندگی کنیم و بریم این 1 سال رو با هم مرور کنیم فدات شم ......   ...
12 آبان 1393

سوغاتی

سوغاتی هایی که مامان و بابای(بابا) برات از مکه آوردن     و یه تبلت و چند دست لباس دیگه که ازشون عکس ندارم دستشون درد نکنه و مبارکت باشه عزیزممممم ...
5 آبان 1393

11 ماهه

سلام به همه شرمنده که عکسای 11 ماهگیت رو دیر میزارم کار زیادی سرم ریخته بود .... دختر ناز مامانی داره راه میره و خیلی زمین میخوره ایشالله تا تولدش به کلی راه میره حالا میخوام عکسای خوشگلت رو بزارم تا دوستامون ببینن ..   ...
5 آبان 1393

عکس

سد ستارخان اهر خیلی خوش گذشت جاتون خالی....... راه قزوین-زنجان که داریم از مراسم دختر عموی مامانی بر میگردیم شهر بناب میخوایم شام بخوریم و بریم بانه اومدیم سرعین ولی خیلی سرد بود .   ...
31 شهريور 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به اسرا نازیم می باشد